یه کم دلتنگی

این روزها خیلی سریع و بی اتفاق دارند سپری می شوند انگار آدم هر چی سرش خلوت تر باشه عمر براش سریعتر می گذره، تهران از صبح تا شب هزار تا کار انجام می دادیم و وقتی آخر شب می آمدیم خونه به نظر، روز طولانی ای را سپری کرده بودیم و با حسرت انتظار جمعه را می کشیدیم که یه استراحتی کنیم و همیشه هم این جمعه چقدر دور بود! 

اما اینجا تا سر برمی گردونیم  شنبه است البته بازهم از تعطیلات آخر هفته نهایت لذت را می بریم، در کنار دوستان، بسیار هم خوش می گذرد!
چندین هفته متوالی است که با دوستان عزیز نقاط تفریحی سیدنی را شناسایی می کنیم و دور هم جمع می شویم، از حق نگذریم واقعا سیدنی مناظرطبیعی زیبایی داره .
اینها را تعریف کردم چون یکی از دوستان گفته بود که از نوشته هام دلتنگی احساس کرده! البته من تمام سعی ام براین بوده که به دور از احساسات فقط دیده ها و شنیده هام را برای دیگر دوستانی که قصد آمدن دارند بنویسم و امیدوارهستم که این اطلاعات براشون مفید باشه ولی بهرحال هر آنچه از مغز انسان می گذره ملغمه ای از احساس و تفکر است و خب جداسازی آنها کار ساده ای نیست !
به نظرمن مسئله مهاجرت خیلی شخصی است و شاید به تعداد آدمهای مهاجر تجربیات منحصر به فردی بتوان یافت!
ولی فکر کنم برای همه آنهایی که در شهر شلوغی مثل تهران زندگی می کردند و شغلی هم پیشه داشتند تحمل این همه آرامش و بیکاری خیلی توان می خواهد. این نظر اکثریت آدمهایی است که شرایطی مشابه این را تجربه کرده اند و این بیکاری و انتظاری که به نظر بی پایان می آید در کنار همه تجربیات جدید انرژی زیادی لازم داره . 

بحث داغ بچه ها در تعطیلات آخر هفته، نحوه نوشتن رزومه و تکنیک های صحبت کردن در مصاحبه است و البته تبادل تجربیاتشون در طول هفته ای که گذشت ! کم کم همه دنبال یافتن علت هستند، بعضی بالا رفتن نرخ بیکاری به جهت رکود اقتصاد جهانی را عامل می دونند و بعضی نزدیک شدن به آخر سال میلادی را !  

بعضی اوقات هم چند بد و بیراه نثار استرالیایی ها می کنند که خب اگه نیروی متخصص لازم نداشتید و شرایط لازم برای پذیرش مهاجر را ندارید  پس چرا ویزا می دهید !!!!!! 

و گاهی هم آدمها دنبال اشکالی در خودشون هستند مثلا رشته تحصیلی شون خیلی بازار کار نداره یا مهارت آنها در این زمینه کافی نیست !! و خب این عدم اعتماد به نفس حاصله، برای جماعتی که همه در مملکت خودشون صاحب مرتبه های شغلی خوبی بوده اند، دستاورد خوبی نیست !! هر چند که همه خودشون برای یه شروع مجدد آماده کرده بودند ولی آیا نباید نقطه آغازی برای شروع یافت !