زندگی و آرامش؟

اولین بار که شنیدم اینجا طبق قانون  بچه زیر ۱۳سال نمی تونه در خونه تنها گذاشته بشه، نمی دونستم دلم برای بچه ها بسوزه یا والدین آنها ؟
دنیای عجیبیه، در مملکت ما بچه های ۹-۱۰ ساله خودشون یه پرستار بچه اند و در مواقع ضروروی مراقبت از خواهر و برادر هاشون را انجام می دهند اما اینجا حتی اجازه داده نمی شه که تو خونه تنها باشند !
این مسئله فقط به اینجا ختم نمی شه قبل از پخش هر برنامه در تلویزیون رده سنی مجاز برای تماشای برنامه اعلام می شود و پدر و مادر مسئولیت کنترل بچه ها شون را دارند که فرزندانشون حق تماشای برنامه را داره یا نه ! برای دیدن فیلم در سینما هم این محدویت وجود داره اگه سن شما برای دیدن فیلمی کافی نباشه به شما بلیط فروخته نخواهد شد!
به نظر من در تعیین این رده بندی ها نهایت سخت گیری هم اعمال میشه !  هم در انتخاب نوع فیلم و هم در حداقل سن مجاز !
اینجا برای دیدن فیلم های اکشن که به راحتی در تلویزیون ما نمایش داده می شه و بچه ها هم  در کنار خانواده تماشا می کنند، حتما باید۱۵-۱۶ سال تمام داشته باشی !
حالا بگذریم از فیلمهای کپی هالیوودی که به وفور در اختیار همه قرار داره و بچه ها از کنار خیابون می خرند و می بینند و خانواده از وجودشون هم بی خبر است!
این محدودیت ها باز هم ادامه دارد مثلا برای خرید سیگار و مشروب و ورود به کازینو و بار و ... هم  با رده سنی مواجه هستید! (و در پرانتز بدانید که شما هیچگاه مشروبات الکلی را در سوپر مارکت و مغازه های مواد غذایی نمی بینید و طبق قانون فروشنده باید مشروب را در پاکت گذاشته و به دست شما دهد .)

جوانتر ها هم آن چنان تفریحاتی ندارند ،نهایت خوش گذرونی آنها اینه که آخر هفته بروند کنار دریا آفتاب بگیرند و موج سواری کنند یا بروند یه رستورانی ،باری ... و همین آنها را راضی می کنه و شما رضایت و آرامش را در آنها می بینی .
این رضایت و آرامش به رده سنی خاصی هم محدود نمیشه ،همه اینجا آرام و راضی اند ، آره من هم موافق هستم که این آرامش به هزاران عامل خارجی هم وابسته است که ما در کشورمون نداریم اما هیچ کجا هم مدینه فاضله نیست !
من می خوام یه چیزه دیگه بگم یه عامل درونی به مردم کمک می کنه که حس خوشبختی داشته باشند، این ساده دیدن زندگی است که به اینها آرامش می ده، به اینها آموزش داده می شه که چطور خوشبخت زندگی کنند و از هر آنچه که دارند لذت ببرند و ما مردمانی هستیم، بسیار پیچیده که زندگی را خیلی سخت می گیریم و همیشه  ناراضی ایم ! با این فلسفه که انسان به دنیا می آید که سختی بکشد!
 تو ایران کم نیستند آدمهایی که امکاناتشون خلیی بیشتر از یه شهروند استرالیایی است اما این آرمش را در آنها نمی بینی ! یا حتی خود ما که زندگی را در این محیط آغاز کردیم به واسطه نداشتن ذهن ساده نگر نمی تونیم مثل خودشون از زندگی در استرالیا لذت ببریم و همه چی را خسته کننده و تکراری بدون هیجان می بینیم !  
به مرور زمان من فهمیدم که اصلا دنیای اینها با ما فرق داره ، به قول یکی از دوستان ما هر جا برویم جهنم را هم با خودمون می بریم !!!!