اولین برداشت از سیدنی (قسمت 1)

خیلی وقت بود که می خواستم راجع به حس مهاجرت بنویسم ولی فکر کردم زمان بیشتری به خودم بدم تا حرفهام صرفا احساسات اولیه مهاجرت نباشه.
ولی خب بعد با خودم گفتم این حس اولیه من است و اگر در طی زمان دستخوش تغییر بشه خوب در وجود داشتن چنین حسی در ابتدا تردیدی نیست !

اولین چیزی در بدو ورود خیلی به چشم می آید تعداد کم استرالیایی هاست به قول یکی از دوستان اگه چشمهات را ببندند و بیارنت اینجا فکر می کنی در مملکت یکی از چشم بادومی ها هستی ! باور کردنی نیست که بیش از 80 % جمعیت جوان مو مشکی ها هستند که 95 % آنها را چشم بادومی ها شامل می شوند(آخه من نمی تونم چینی و ژاپنی و تایلندی و ... را از هم تشخیص دهم) بقیه عرب و هندی و پاکستانی و .... هستند تازه آنهایی هم که فکر می کنی استرالیایی هستند ممکنه روس یا  مجار ... باشند بهر حال من دلم برای استرالیایی ها سوخت یک لحظه فکر کنید توی مترو تهران سوار شوید و بیش از 80% مسافران ایرانی نباشند و هر کدام با زبانی که شما نمی فهمید با هم حرف بزنند .

دومین موردی که خیلی تو ذوقت می خوره قدیمی و کهنه بودن همه چیز است باور کردنی نیست که تیرهای چراغ برق چوبی باشند !(مثل زمان رضا خان)
اینجا هر چیز که داره کار می کنه خب کار می کنه و دلیلی برای تعویضش نیست خونه های اینجا بیش از 100 عمر دارند و تازه دارند بعضی از خانه هایی که بازسازی نشده اند را خراب می کنند ولی این هم کم پیش می اید چون توی این مدت که ما دنبال خونه می گشتیم یک خونه نو دیدیم (البته اینجا  خونه ای که زیر 20 سال عمر داشته باشه نو نامیده می شه!) یه موضوع دیگه اینکه خونه ها اکثرا چوبی هستند اولین باری که علی گفت خونشون کاملا از چوب ساخته شده ما باور نمی کردیم یک خونه دوبلس با چوب در سیدنی !!!!
مترو اینجا بیش از 100 سال عمر داره و کابین هاش را باید ببینید واقعا قدیمی است و روی تمام شیشه هاش ( از جنس پلاستیک  ) یادگاری نوشتند که گفته می شه کار بچه های مهاجران است !!! اما ما خودمون یک پسر بچه استرالیایی دیدیم که روی شیشه های ایستگاه اتوبوس می نوشت البته روایت دیگه ای هم می گه اینها برای اعتراض به حضور غیر استرالیایی ها در کشور است !!!! نمی دونم
گویا ساکنین اولیه استرالیا سیاه پوستانی بودند که الان aborginal نامیده می شوند و بیشتر اعتراض ها از جانب آنها است البته بعد از کشف این جزیره توسط کاپیتان کوک ، گویا این افراد قتل عام شده اند گفته می شود که در بعضی از مناطق 100% آنها کشته شده اند و از بقیه آنها هم به بهانه نداشتن صلاحیت ،فرزندانشون را گرفتند .بهر حال الان در سیدنی تعداد آنها بسیار کم است و فقط در city دیده می شوند که مشغول نوازندگی کنار خیابونی هستند .

سومین مورد خلوت بودن همه جاست به قول محمد انگار سرانه هر چیز خیلی بالاست برای هر دو نفر یک تاکسی ،هر 20 نفر یه اتوبوس ،هر خانواده یه سوپر مارکت یه بانک..... هر جا که می ری یا یه نفر تو صفه یا هیچکس ! خب این برای ما خیلی کسل کننده است !!!
اینجا مملکت پیر هاست اگر در ساعت  کاری بیای بیرون به جز پیرزن و پیرمرد کسی را نمی بینی همه اینقدر یواشند که حوصله ات سر می ره .واقعا دلم برای پیرهای خومون می سوزه اینجا اتوبوس 10 دقیقه می ایسته تا یکی سوار یا پیاده شه به همین خاطره که اینها اینقدر عمر می کنند !
همه بالای 75 سال دارند آنقدر پیر که فکر می کنی الان دیگه نفسش بند می آید.
این آرامش به همه سرایت کرده اگه یکی بوق بزنه ، بلند حرف بزنه .... حتما اتفاقی افتاده ، یک سکوت باور نکردنی(توی این 15 روز ما 2-3 موتور سوار دیدیم که احتمالا یا پلیس بوده یا امداد ) روزهای اول من و محمد ناخود آگاه توی خونه با هم یواش حرف می زدیم !
خلاصه اینکه در مورد جوان ها هم دلم برای خودمون می سوزه اینها 5 روز در هفته کار می کنند آن هم 40 ساعت (اگه زیاد نگفته باشم ) آنهم با چه آرامشی ،مقایسه یه متصدی بانک یا صندوقدار شهروند با یک صف پایان ناپذیر بگیرید تا کارمندانی با هزاران ارباب رجوع ....................

نظرات 4 + ارسال نظر
ارغوان سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام مریم جون اینجا هم دقیقا همین طوریه همه جا آرومه و مردم و خیلی کم توی خیابون ها دیده میشن. البته شاید به خاطر آب و هوا باشه چون اینجا تقریبا همیشه بارونه .خیلی کار خوبی می کنی که می نویسی .امیدوارم که همه چی خوب پیش بره.به محمد هم خیلی سلام برسون بوووووسسسس

معید چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:58 ق.ظ

سلام
از قیمت اجاره خونه نگفتی. قیمت گوشت ومرغ و میوه و... هم بنویس.
اینجا فرهنگ خرید دست دو خیلی رایج. اونجا چطور؟
موفق باشید

نونا جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:43 ب.ظ

salaaaam
matalebet kheili jalet bood. injoory adam hamash ehsas mikone dare khab mibine va aadat kardan be ye hamchin jaei baraye mahaei ke too ye jaye kamelan motefavet zendegi kardim kheili bayad sakht va zaman bar bashe.
dar har hal movafagh bashid.

امین سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 07:39 ق.ظ http://sinehsorkh.wordpress.com

واااااای؛ پس اسلو موشنند
یعنی وقتی توی پیاده رو راه میرم؛ اگه چند نفر جلوم راه رو بسته باشند و آروم راه برند دیواانه میشم
واای خیلی باید برای ما سخت باشه؛ عادت کردیم همه کارا رو هول هولکی انجام بدیم
تازه من کمی آرومم :D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد